نتایج جستجو برای عبارت :

زندگی کوتاهه

داشتم سریال نگاه می کردم. یکیشون گفت: زندگی خیلی کوتاهه. نمی دونم هر کدوم از ما چقدر عمر می کنیم اما اینو می دونم که می خوام هر لحظه اش رو کنار تو بگذرونم!
من با خودم فکر می کنم. چی میشد اگه همه همیشه اینو یادشون بود. این که زندگی چقدر کوتاهه و چقدر حیفه که غرور رو جایگزینِ با هم بودنامون می کنیم و این "دوست داشتن ها و دوست داشته شدن ها" رو راحت از دست می دیم بدون این که بدونیم چقدر فرصت برای با هم بودن داریم.
همین چیزاس که آدمو خسته می کنه... آدمو از
چند روز پیش رفتم دفتر سوپروایزر فکس بفرستم دیدم سوپر(خانم شهردار) خیلی کلافه و عصبانیه . من هیچی نگفتم خودش گفت موهام لخت که هست ،شستمشون تمیزه، زیر مقنعه هی عقب و جلو میشه دارم دیوونه میشم(خانوما میدونن یعنی چی). گفتم چرا نبستی ؟ گفت کوتاهه. همون موقع یکی از خدمه ها اومد و من یهو یه فکری به ذهنم رسید وقتی رفت بهش گفتم میخوای موهاتو رو سرت ببافم دیگه تکون نخوره؟ گفت کوتاهه ها. گفتم من میتونم . سریع درو بستیم و مقنعشو درآورد. منم از جلو سرش براش ب
چی میشه یه دلخوشی برای یه آدم؟؟؟!!
 
زمین تاریک تر از اون چیزیه که میشه فهمید .. آدمی بهشت خودشو کجا می سازه؟؟
گاهی دل، قلب، ذهن و فکر .. ظرفیتی برای ساختن دوباره نداره .. دست دل و قلب و ذهن و فکر کوتاهه از ساختن .. لازمه یه مرور مجدد کنه .. دوباره حقیقت رو جستجو کنه ..
گفتم برمیگردم، مثل موجی که محکوم به برگشتنه، برگشتم به این اتاق، اینجا دیوارش انقدر سفیده که انعکاس بی پیله خودم رو می بینم، بهار رسید، من از پیله در اومدم، اینبار خواستم روی کل دنیا و آدم هارو دیوارهای سفید بچینم، یا سفید رنگشون کنم، بی پیله باشم، دیده بشم، صدام شنیده بشه، عمر پیله کوتاهه، باید پروانه شد...
زمان کند میگذره وقتی منتظری.زمان تند میگذره وقتی دیرت شده.زمان کشنده ست وقتی غمگینی.زمان کوتاهه وقتی خیلی شادی.زمان بی پایانه وقتی دردی داری.زمان طولانی میگذره وقتی بی حوصله ای.توجه کن:زمان با توجه به اتفاقات درون تو می گذره نه عقربه های ساعت!
از پریروز تا حالا استرس این امتحان لعنتی و برگشتن به اون محیط لعنتی تر تمام وجودم رو پر کرده 
دیشب تا ۲ شب عصر جدید دیدم 
میخواستم نبینم که بتونم زودتر بخوابم ولی بعدش با خودم گفتم یعنی من بعد از این همه سال عمری که از خدا گرفتم حق ندارم یه شب تعطیلی بشینم برنامه تلویزیون ببینم؟! این بود که نشستم تا تهش دیدم و نتیجتا تا ۹:۳۰ خوابیدم و ۱۰:۳۰ اومدم نشستم پشت میز و تا اینجا ننویسم انگار نمیتونم شروع کنم 
حقیقت اینه که دلم نمیخواد برگردم به محیط قب
نویسنده : اشکان ارشادی 
این آیه خیلی کوتاهه ولی پر از معنی! واقعا دوست حامی نمانده! دل شکستن شده هنر همه! 
بقول شاعر : 
تا توانی دل به دست آر 
                        که دل شکستن هنر نمی باشد 
قوم الظامین نباید باشیم که اگر باشیم نسل‌های خودمان را از بین می بریم. 
چند بیت آخر را حتما بخوانید : 
مقصود خداست با توانایی های خودمان ، خودتان بخوانید.
خیالی بخارایی با دوبیتی ها بخوانید.
زمان ما آهنگران میخواندش! 
ادامه مطلب
این برای دوستان کنکوری ضبط شده بود. ولی من خودم گوش دادم و انگیزه گرفتم ازش. کلاً من عاشق اینم یکی منو نصیحت کنه D: 
اگه شما هم اینروزا خسته شدید از این اوضاع گوش بدید. کوتاهه. 
دریافتحجم: 3.38 مگابایتتوضیحات: مشاوره کنکور علیرضا افشار

+ کلی حرف دارما ولی درسا اجازه نمیدن زیاد بنویسم. دعا کنید برام. به دعاتون محتاجم :) 
و بله، باید بگم امروز با یه وبلاگی که دیدم دوستش دارم برخورد کردم، آهستگی نامی بود و من نوشته خوب که میخونم روحم پرواز می‌کنه و حقیفتا یه جلا و غمی دلم رو فرا میگیره. (‌جلا فرا میگیره ؟ که باید بگم بله، جلا هر گهی دلش بخواد میخوره )‌. 
آهستگی انگیزه‌ای شد تا یه مقدار بخوام برم به سمت عمق،‌ یه زمون‌هایی اینطور بود. بگذریم. 
دیروز گفتم کمتر وقت میکنم اینجا بنویسم که خب فرایند و اهدافم( الکی )‌ حرفم رو تایید میکنه،‌ اما امروز فهمیدم شاید بیشتر
تو می تونی بهم بگی بذارش کنار
اما نمی تونی بگی دوستش نداشته باش...
حتی نمی تونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم؟
می دونی این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن...
شبیه دلی که شکسته اس اما تنگ،
شبیه خاطره ای که تلخه اما عزیز،
شبیه رویایی که کوتاهه اما شیرین
دوست داشتن همینه
یه حس ساده و بی دلیله...
از عشقای بزرگ حرف نمیزنم
از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم !
شاید بگی یه روز تموم میشه
آره شاید...
ولی تا اون روز نمی تونی بگی
دوستش نداشته
خدایا شکرت ده دقیقه پیش گفتم نمیشه رو بهارخواب خوابید خیلی گرمه 
بابا رفت تو اتاق و پنکه رو برد! 
هر شب تو هال می خوابه و پنکه قدیمیو میزنه (همین کوتاه ها) امشب گفتم منم میرم تو هال جلو پنکه 
رفت تو اتاق گفتم خوب تو اتاق رو تخت بخوابه پنکه قد بلنده رو می بره به درد من نمیخوره 
کوتاهه رو هم که اگه روشن کردم و فیلم و میتینگ شد که دو تا پنکه روشن نباشه و ما الان رو بهارخوابیم مشکل نداریم و... اصلا اگه پسر اول خواست تو اتاق خودش روشن کنه چی؟ 

خوب باد ب
برای خودم و خواهرم و مامانم پالتو دوختم برای یکی که دوسش دارم ولی همیشه یه عالم مهربونی ازش طلبکار بودم هم یه لباس دوختم یه ماشین نمدی با آقا حسین دوختیم از یه بنده خدایی هم که از اونم همیشه طلبکار بودم و متهم میکردم به تبعیض بین من و خواهرم، عذرخواهی کردم. به یه عزیز دیگه ای هم که همیشه  بهش کم توجهی میکردم زنگ زدم و بهش گفتم خیلی برام عزیزه...
 
راهی یادگرفته زندگی خیلی کوتاهه
میشه خوب گذروندش
بعضی‌ها هم مثل قارچ‌های سمی‌‌ان، یه فصلی میان و زود هم میرن، ممکنه ظاهر خوبی هم داشته باشن اما ... اما همین یه فصل هم به هیچ دردی نمی‌خورن ...بعضی‌های دیگه ولی مثل اون قارچ‌های فصلی مفیدن، عمر این‌ها هم تو زندگی‌هامون کوتاهه، اونقدر کوتاه که خیلی وقت‌ها بین قارچ‌های سمی زندگیمون گم‌ میشن و تا بخوایم پیداشون کنیم فصلشون رفته ...
یکی از پسرامون نوشته من حاضرم چهل کیلومتر برم ولی ظرف نشورم!
سوالی که پیش میاد اینه! 
هر روز پنج صبح بیدار شدن یا ظرف شستن؟!
اصن مگه غذا درست نکنی و اینا ظرف داره؟ من نمیفهمم! وات؟
سیگار من کو؟ اصن خوش میاد یونی اینقد به صفه نزدیک باشه و نکشی؟ تازه پیکی بلایندرزم دیده باشی! 
برم از مغز فنی جدید بلولم بیام پائین -.- چرا دانشگاه تو کوهه؟
دوتاشلوار خریدم! 
هیچی مناسب من پیدا نمیشه! نه مانتو نه شلوار! یا کوتاهه، یا تنگه، اصن یارو گفت همین دوتا دوخت هس
تو دقیقه ی نود سفرمون به کربلا داره جور میشه...خودمم باورم نمیشه..انگار تو شوکم...
سفر امسال خیلی کوتاهه...اگه مشکلی پیش نیاد دوشنبه میریم و جمعه برگشتمونه..‌.طفلکی همسر که به خاطر من باید زود برگرده....
+چند روز پیش پرچم حرم امام حسین رو آورده بودن نماز خونه ی دانشکده...دستم که گرفتمش بغضم ترکید...تو دلم گفتم یعنی واقعا دعوتمون نکردی؟و زار زار گریه کردم....و درست شبش شرایطمون جور شد و امروزم از همه ی بخشا اجازه گرفتم فقط مونده جراحی که شنبه باید برم.
دوستم همیشه بهم میگفت که تو برخوردهای اجتماعی فرار گزینه ی اولته. قطعا باهاش موافقم. از دید ناخودآگاهم انسان ها برام دو دستن : ۱. کسانی که از برخورد باهاشون احساس راحتی ندارم که بگذریم و ۲. کسانی که قصد از دست دادنشونو ندارم. برخوردام با دسته ی دوم به قدری کوتاهه که نکنه دلشونو بزنم.
از بین آدمای داستانم کسی بود که برای اینکه ازش دور نشم هیچ وقت باهاش برخورد نکردم. این موضوع دقیقا همون فراره معروفمه ولی این مطلب به معنای اینه که در نهایت نتونست
بسم الله
 
 
انگار امروز یه شروع جدیده برای من وهمه اش هم از صدقه سری این هوای بهاریه :)
برای اولین بار دیشب قبل از خواب پنجره رو باز کردم و امروز بعد از بیدار شدن از خواب سراسر احساس شعف میکردم! عطر گل های یاس پشت پنجره به همراه نسیم بهاری هوای اتاقم را به همراه همه افکارم تعویض کرد، همانند تعویض لامپ سوخته با لامپ ال ای دی ؛ ببین چقد قشنگ میشه:)
اگه حال و هوام جوری بود که میگفتم :« شما که گردنت بلنده میتونی بگی باهار کدوم وره؟»
ولی حالا میگم: ببی
ی روز تو مدرسه بودیم...بخاطر ی مراسمی رفتیم نمازخونه با دوستام...
بعدش سقف نماز خونمون ی قسمتیش اومده بود پایین ...دوستامم(قد بلندا...من که قدم کوتاهه کلا*-*)...میپریدن دستشونو بزنن به سقف و خلاصه میخورد...بعد منم اومدم برا اینکه متفاوت عمل کنم پامو اوردم بالا که یک نریو چاکی(اسم حرکت پا تو تکواندو)بزنم خلاصه فرش سر بود منم جوراب پام بود یهو دیدم زیر پام خالی شد...پخش زمین شدم*-*
الان ی سال و نیم از اون موضوع گذشته هنوزم دوستام یادشون میاد ی ساعت بهم می
دانلود آهنگ شهراد احساسی
دانلود آهنگ شهراد احساسییه احساسی بهت دارم که دنیامو تکون داده
همین عشقی که بهت دارم یه عمره با من همراهه
حالا که فاصله هامون مثل یه لحظه کوتاهه
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه میخوامش
به پای عشق میافتم چقدر شیرینه این خواهش
میدونی عاشقم کردی تو از حالم خبر داری
تو این احساسو نسبت به یه عمرِ زیر سر داری
میدونم مال من میمونی این قانون احساسه
تو رو اینجوری میخوامت رو احساسم اثر داری
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه م
خب با سلام خدمت پسرای عشق ایدا و دخترایی که رو لیان کراش دارن
امیدوارم این متن کوتاهه حتما بخونین
این وبو صرفا جهت دسترسی آسون شما به دانلود تمام نسخه های اصلی و فرعی رزیدنت اویل
وووو
تعریف تموم داستان های رزیدنت ایول آشنایی با شخصیت هاش
زدم
اگ مورد استقبال قرار گیره منم تلاشمو میکنم همه چیو در مورد این بازی بدونین
واستون پیج میزنم فیلم میزارم و........
حالا دیگ خود دانید
 
 
دو روز و نیم با خانواده توی بهشت امام رضا بودیم.
الان سوار اتوبوس شدم تا تنهایی برگردم خونه.
یکی از این حاج آقا های سمت خدا می گفت حرم امام رضا رو به اندازه دلتون وسعت بدید، حتی اگه هزار کیلومتر اون طرف تر هم می روید، باز هم توی حرم باقی بمونید.
به قول یکی از خادم ها، با دل بیاید زیارت نه با دست. 
خوش به حال بچه های مشهد، هروقت آقا بطلبه، یه نیم ساعت بعد میرسند حرم.
امروز رفتم باسه رفیق شهیدم، حاج محسن حاجی حسنی کارگر هم فاتحه خوندم.
چه میشه کرد که
چترهایشان را بالای سرشان میگیرند تا باران خیسشان نکند
اینها دگر کیستند؟من هر شب زیر دوش آب خوابم میبرد
 
***
 
هر چقدر بلند تر پرواز کردم زمین خوردم...
نمیدانم مشکل از من بود یا دوستانی که با تفنگ در کمین بودند...
 
***
میخندم!...
بلند تر فریادم.بلند تر از هق هق های شبانه ام.که میداند؟شاید کسی فهمید در دل این دیوانه دگر عذابی نیست...
 
***
 
میدونی جانآ احساس دختر به بلندی یا کوتاهی موهاش نیست.حتی اونی که موهاش کوتاهه یه روزی دلبرش در وصف موهاش شعر میگف
جاتون خالی یه کار اداری داشتم تا رفتم تو اتاق آقای مسئول
دیدم ترش کرده
اخماش تو هم دیگه
تا رفتم توضیح بدم
گفت کارتون؟
گفتم یک سوال داشتم خدمتتون...
حرفمو قطع کرد و گفت فقط اگه کوتاهه بگید!
الان یکی برام "شعور" رو به چند زبان زنده دنیا ترجمه کنه خواهشا
من در جواب این جناب چی بگم خوبه؟
آخه شلغم! من اگه کاری نداشتم که نمیومدم چشمامو با چهره ی نورانی تو مثل جرقه ی جوشکاری آسیب بزنم که...
الان من سوالمو با چه خط کشی اندازه بگیرم برات تا تو خودتو موظف بد
I am strong when l am on your shoulders
 
و وقتی در همین لحظه اشکان you raise me up جاش گروبان رو توی کانالش می فرسته. من جاش گروبان رو با اشکان و با این آهنگ شناختم و شدیدا طرفدارش شدم. همه می دونن توی خواننده های خارجی هیچ کیو اندازه جاش گروبان دوست ندارم. این آهنگ خیلی خیلی جادوییه و بی کلام و باکلامش رو سکرت گاردن داره
 
اصلا پرتاب شدم به اون روزهای خودم بودن. روزهایی که یادآوریشون خوشحالم می کنه. روزهایی که اینقدر تلخی نداشتم. 
 
و این آهنگ قطعا تقدیم می شود به خد
دانلود آهنگ جدید نریمان هم نفس
Download New Music Nariman Ham Nafas
دانلود اهنگ هم نفس از نریمان با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
دانلود آهنگ شاد شب کوتاهه باز دوباره دل من واسه تو چه بیقراره
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
 
جدید ترین مدل مو مردانه و پسرانه
در این مطلب می خواهیم شما را با جدیدترین و زیباترین مدل های موی مردانه و پسرانه آشنا کنیم. یکی از مهم ترین عوامل موثر بروی ظاهر آقایان
مدل مو سر آنها است. بنابراین بهتر است در هنگام انتخاب مدل مو حساسیت و دقت لازم را به خرج دهند تا ظاهری متفاوت و آراسته داشته باشند.
 
 
مدل موی کوتاه
 
 
مدل موی کوتاهه پسرانه
 
 
مدل موی کوتاه و جذاب
 
 
مدل موی کوتاه و جدید 
برای دیدن مدل مو ها بر روی ((ادامه مطلب)) کلیک کنید.
 
اد
کاری سخت و لذت بخش درس خواندن .
با خودم میگم چه کاری بود اینم شد راه زندگی اینم شد روش زندگی بعد دوباره با خودم میگم تو توی همین راه به خیلی از ارزوهات رسیدی ولی فعلا دوست دارم گریه کنم و بگم خدایا سخته من هر کاری کردم امسال راه راحت تر رو برم نشد که نشد اخر افتادم تو دور کنکور دادن هرچی دعا کردم تلاشم کردم راه دیگه ای پیدا کنم انگار حس کمال گراییم نذاشت که نذاشت .
یه پسری توی کتابخونه دانشگاه هست اونم مثل من درس میخونه انگار داره پایان نامه مینو
 
همه  کنار هم به این طرف و اون  طرف میرفتیم.
دست دوستان واطرافیان را دردست می فشردیم و عزیزانمون  را می بوسیدیم .
 تو  ماشین که نشسته بودیم آواز می خوندیم و بلند بلند می خندیدیم.
کرونا که اومدتازه فهمیدیم چقدر خوش بودیم و چقدر انرژی می داد دستان دوستانمان، چقدر به دل می نشست دور همی های ساده و خودمونی ...
کرونا به این ریزی اومده تا یادآور چیزهای خیلی درشت و خیلی کم رنگ شده زندگیمون باشه...
کرونا یادمون داد روزهای بدتر هم  می تونه باشه ...کرونا یا
این روزا آگامبن می‌خونم و با خودم میگم کاش دهنِ منو گِل می‌گرفتن، ازبس که پوچم. کاش یه خروار از من‌ها و مثلِ من‌ها می‌ساختن و آتیشمون می‌زدن و به‌جاش یه آگامبنِ نصفه‌نیمه به دنیا می‌دادن. آره. احمقانه‌ست. دقیقا شبیه این آدم‌های «سانتیمانتال» شده‌م. هیچکس حاضر نیست اینطور سخاوتمندانه حتی از زیست کوچک خودش دست بکشه. فقط میشه گفت آه که چقدر عمر کوتاهه. آه که چقدر دستِ ما بسته‌ست. آه که چه لذت‌هایی در خلق و کشف هست که ما برای همیشه ازشون م
 
 
،  در تک تک لحظه ها ، لحظه ای خوب و لحظه ای هم شاید بد ، لحظه ای خوش و لحظه ای شاید  ناخوش ، این لحظه به لحظه ها دست بدست هم میدن و میشن لحظات عمر ما ، اونقدر زندگی کوتاهه و اونقدر آدمها در هیاهوی زندگی غرق میشن که هیچکسی هیچکدوم از دلشوره ها و نگرانی ها و رنج هایی رو که ما کشیدیمو یادش نمیاد ، آدمها رنجهای گذشته  خودشون رو هم در گذر زمان دیگه فراموش میکنن چه برسه به رنج هایی که ما متحمل شدیم ، آدمها همه فکر میکنن خیلی خوب رفتار کردن و حتی اونم
از بی‌رحمی‌هایی که فرد می‌تونه در حق خودش کنه، می‌شه به این مورد اشاره کرد که با علم به ناملایمی‌های روزگار و شرایط نامطلوب، انگشت یا انگشت‌های اتهام رو بگیره سمت خودش، اون هم خیلی محکم؛ چراکه دستش از همه‌جا کوتاهه و فقط به یقۀ خودش می‌رسه. این روش از یه جهت باعث سبک شدن و از چند جهت دیگه باعث سنگین شدنش می‌شه؛ مثلاً شاید کمی قفسۀ سینه و سرش خالی بشه؛ اما حجمی از مواد نادیدنی و بعضاً ناشناخته گلو و چشمش رو پر می‌کنه. بعد از گذشت چند ثانی
تا چند سال پیش ، وقتی اوضاعم بحرانی می شد یا شرایط سخت می شد یا خیلی دلم می گرفت ، توی رویاهام جاده ها رو طی می کردم و می رسیدم به شهر ...
شهر معشوقم بود. حتی گاهی توی شعرها و نوشته ها مخاطبم می شد.
تصویری که در نهایت درد آرومم می کرد ، دفن شدن توی خاک نرم و مرطوب کنار ریشه های یاس ها بود. مثل آب روی آتیش عمل می کرد
ولی از چند سال پیش که بی وطن شدم ، وقتی گم می شم دیگه خیالم سر به هیچ جا نمی زاره. دیگه هیچ جاده ای رو طی نمی کنه و دیگه دلم برای معشوق سابقم
برخلاف خیلیا که میگن نباید دل به غم و غصه داد چون دنیا دو روزه و عمر کوتاهه، من هربار که تصمیم گرفتم حال خودمو خوب کنم و  توی باتلاق افسردگی و سیاهی نمونم استدلالم این بوده که زندگی به طور میانگین طولانی تر از اونیه که بتونم تمام مدت اون فشارهارو تحمل کنم و له نشم. هربار فکر کردم اگه مثلا شیش ماه بود یه چیزی، ولی اومدیم و سی چهل سال دیگه عمر کردم! اون وقت چی؟ قراره چهل سال عذاب بکشم؟
خلاصه که اگه خواستید محرکی باشید واسه یکی مثل من،  بهش نگید دن
اول دبیرستان، توی گروه تئاتر عروسکی مدرسه بودم. یادمه کفش دوزک عروسک من بود. چهار تا انگشت و شست دهان و دست دیگه بدن کفش دوزک. 
ما هیچ کدوم عروسک گردان نبودیم. یه روزایی دستمون درد می کرفت ‌به محض اینکه دستمونو میاوردیم پایین خانم میم ، مربی تئاترمون، می کفت دستتونو نیارین پایین. اگر بیارین پایین هیچ وقت نمی تونین عروسک گردانی کنین . ولی اگر ادامه بدین و با درد کنار بیاین اونوقته که بهتر میشین.
اینا شاید جملات ساده ای باشن ولی برای منی که این
همیشه برام سوال بود که چرا بعضی تو اون روز بخصوص یهو غرق در افکارشون میشن و بعد که رشته افکارشون پاره میشه، یه لبخند مصنوعی تحویل جمع میدن و دوباره زیرپوستی میرن تو فکر....
سالها از پی هم گذشتند و این دومین سالی است که من هم غرق در افکار می شوم..به گذشته و به آینده و همه جا فکر میکنم و وقتی ازم می پرسن به چی فکر میکنی مثل همه میگم هیچ چیز.واقعیتش هم همون هیچ چیزه.. چون وقتی بخوای توضیحش بدی انقدر درهم و برهمه که نمیتونی چیزی جز هیچ چیز بگی.. با این ه
 
1دختر خاله سه سالم نشسته بودلب پله بالاخونه و پاشو گذاشته بود روشکم پسر خاله بزرگم که اون پایین خوابیده بود. پسرخالم گفته بود حاج خانم پات اینجا چیکار میکنه؟
یه مکث کرد گفت:این پا رومیبینی!؟دفعه بعد به من بگی حاج خانم میاد تو صورتت
 
2
وقتایی میخوام دم ظهر داداش برسونم یه چادر پوشیده دارم کلا پوشیده است ازین خیلی حجابیا میپوشمش  میگیرم جلو  که افتابم نسوزونه صورتمو. عینک آفتابیم میزنمو چون قدم کوتاهه صندلیم میکشم جلو
اونوقت داداش به مامان
احساس می‌کنم بیخیال‌ترین و راحت‌ترین و بی‌دغدغه‌ترین دوران عمرم رو سپری می‌کنم. یک دختر معمولی که غم معاش نداره، پدر و مادرش و خواهران و بردرانش سالم و همه در کنارشن، درگیری عاطفی و احساسی نداره که مثل بعضی‌ها دائم نگران یا هیجان‌زده باشه یا در فراق بسوزه و گریه کنه!، همسر و فرزند نداره و هنوز درگیر مسئولیت‌های سنگین زندگی نشده، درسش رو تا اونجایی که بیسواد خطاب نشه ادامه داده و احساس سرخوردگی از این بابت نداره، به امکانات متوسط جامع
کی تنهاس الان..خیلی ها دورمن اما همیشه ی چیزی کمه
خدا جون نکنه تو ازم دلگیری ک قلبم تند میزنه گاهی اوقات
بنظرتون کی میریم سر خونه زندگیمون
هر دفعه میاد پیشم و خودمو و ذهنمو میسازم ک دوسش دارم باز میره تنها میشم
مال اونم ولی تنهام
بخاطر من داره تلاش میکنه میدونم..آره همش بخاطر منه میدونم..خیلی دوسم داره میدونم
بنظرتون کی دوباره میاد
دعا کنین کنکور قبول شم
دلم برا داداشم تنگ شده..داداش واقعیم نیس ولی دوسش دارم
آزمونم افتضاح شد داداش گفت درصداتو
هر موضوع به یک الی چندین پست متصل است، که با کلیک یا اشاره روی آن ها می توانید به پست های مربوطه دسترسی پیدا کنید.
در صورتی که مایل هستید موضوعات پیشنهادی خود را مطرح بفرمائید تا بعد از بررسی، در صورتی که پست های مرتبطی در خانواده برتر یافت شد به لیست زیر اضافه شوند.
مربوط به خواستگار:
خواستگارم دیپلم داره - خواستگارم قدش کوتاهه - خواستگارم رفت - خواستگارم زشته - 
در حال بروز رسانی ...
سلام دوستان
خواستم بپرسم شما چند درصد حرف دوست و فامیل رو توی انتخاب همسرتون ناخوداگاه در نظر میگیرید؟، مثلا اینکه شاید از دختر یا پسری خوش تون بیاد ولی بگید مثلا این قدش خیلی بلند یا کوتاهه. فردا عمه و خاله و پسر خاله ممکنه پشت سرم مسخره کنن یا بخندن، یا اصلا برام افت داشته باشه که مثلا زن من از زن پسر عموم خوشگل تر نیست. یا شوهر دختر خاله ام خیلی خوشتیپه ولی پسری که من دوسش دارم هم قد منه و ... .
میخوام یه لحظه صادقانه فکر کنید ببینید واقعا چقدر
کی تنهاس الان..خیلی ها دورمن اما همیشه ی چیزی کمه
خدا جون نکنه تو ازم دلگیری ک قلبم تند میزنه گاهی اوقات
کی دلش برام تنگ شده
کی دوسم داره
بنظرتون کی میریم سر خونه زندگیمون
دارم سرد میشم کم کم
ولی بین خودمون باشه..هیسسسس..!
هر دفعه میاد پیشم و خودمو و ذهنمو میسازم ک دوسش دارم باز میره تنها میشم
مال اونم ولی تنهام
بخاطر من داره تلاش میکنه میدونم..آره همش بخاطر منه میدونم..خیلی دوسم داره میدونم
بنظرتون کی دوباره میاد
دعا کنین کنکور قبول شم
دلم برا د
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
ساجده جان، دنیا خیلی کوتاهه و تو باید بین دوست‌داشتن عزیزانت و ابرازکردنش به اون‌ها، و تمام‌وقت کار و فکر کردن، یکی رو انتخاب کنی.
ساجده جان، کسی تضمین نداده آخر هر رفتنی رسیدنه. اما تو انتخاب کرده‌ی که رونده باشی؛ پس نه بایست و نه به آخرش فکر کن و بی‌وقفه و آهسته برو.
ساجده جان، مدتیه فراموش کردی که یه چیزی توی قلبت داری که اسمش ایمانه و همیشه همراهته. قدرش رو بدون و ازش استفاده کن؛ نه به‌خاطر نیاز اون به استفاده‌شدن، بلکه به‌خاطر نیاز خ
سلام
 من اعتقاد دارم معنی واقعی عشق اینه که شما کسی رو به خاطر خودش دوست داشته باشی، این یعنی عاشق خودش هستی و عشق واقعی رو عشق به خدا میدونم.
چون شما که خدا رو دوست داری خدا هم خود شما رو دوست داره و اگر خیلی خدا رو دوست داشته باشیم خدا عاشق مون میشه و ما رو میبره مثل شهید حججی و در عشق های زمینی هم عشق مادر به فرزندش عشق حقیقیه و یک مرد رو میتونه فقط مادرش به خاطر خودش دوست داشته باشه.
مادر کاری نداره فرزندش زشته یا زیبا، چاقه یا لاغر، کوتاهه یا
خواب دیدم توی یه پارک بودم.هوا ابری بود.رفته بودم بیرون که غذا بگیرم.یکی از بچه های دبیرستان رو دیدم.یه سال از من کوچیک تر بود. یادمه بچه ها میگفتنسرطان خون داشته و خوب شده‌‌.ولی کوچولو شده بود. مثه یه بچه پنج یا شیش ساله.موهاش کوتاه بود‌.لباساش سفید.بغلم کرد. هر دومون ذوق زده شده بودیم.انگار که قبلا با هم یه ارتباط عاطفی عمیق داشتیم.پدر و مادرش هم از دیدنم خیلی خوش حال شده بودن.بارون اومد. و همه چی قشنگ تر شد.دوس نداشت که برم.البته دل کندن ازش ب
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
دلم میخواد واستون خاطره اولین باری که تو دریا قدم گذاشتم رو بگم کوتاهه و مختصر ..
 
وقتی رفتم داخل آب ، دوتا قدم بزرگ که برداشتم ییهو‌ زیر پام خالی شدو تمام من ملدم  
 
+ خاطره هاتون‌رو به اشت
به دعوت دوست عزیزم مدیریت وبلاگ جستارها و به ایده مدیریت وبلاگ سکوت شروع می کنم به نگارش نامه ای به خودم در سن 10 سالگی یعنی 15 سال پیش :
سلام محمد این نامه ای که می بینی از طرف خودت نوشته شده و از آینده برات اومده ، پس خوب با دقت بخون چون از جنس زندگی هست و با این وجود که کوتاهه اما خیلی به دردت می خوره .
خب در ابتدا بهت بگم که انقدر کم رو و خجالتی نباش چون 100 سالت هم که بشه ازش ضربه های زیادی می خوری ، انقدر از این شاخه به اون شاخه نپر و هر کاری رو امت
هر موضوع به یک الی چندین پست متصل است، که با کلیک یا اشاره روی آن ها می توانید به پست های مربوطه دسترسی پیدا کنید.
در صورتی که مایل هستید موضوعات پیشنهادی خود را مطرح بفرمائید تا بعد از بررسی، در صورتی که پست های مرتبطی در خانواده برتر یافت شد به لیست زیر اضافه شوند.
اعتقادی:
حضرت فاطمه (س) - نماز خوب خواندن - طلسم شدن - توکل به خدا - نفرین کردن - 
خودسازی:
عزت نفس - 
تحصیلات:
آینده شغلی فیزیوتراپی -
تناسب اندام:
روش های چاق شدن -
مربوط به خواستگار:
خ
یکی بود، یکی نبود 
ما بودیم و کرونا نبود
همه کنار هم اینطرف و اونطرف میرفتیم
دست دوستان و اطرافیان را در دست می فشردیم 
و عزیزانمان را می بوسیدیم 
 
در ماشین که نشسته بودیم 
آواز می خواندیم 
و بلندبلند می خندیدیم
 
کرونا که اومد
تازه فهمیدیم چقدر انرژی میداد دستان دوستانمان
چقدر به دل می نشست 
دورهمی های ساده و خودمانی مان
 
کرونا با این ریزی اومده 
تا یادآور چیزهای خیلی درشت 
ولی خیلی کم رنگ شده زندگیمون باشه...
 
کرونا یادمان داد 
روزهای ب
دیشب دخترم و همسرم خواب بودن و من هی حس میکردم که بدون دخترم نمیتونم زندگی کنم . بعد رفتم تو فکر مردن و اون دنیا و ابدیت و ...  . گوشی رو برداشتم و سرچ کردم که :
آیا در آخرت دخترم را پیدا میکنم ؟
همینجوری یک ساعتی عبارات مختلف رو سرچ کردم و خوندم . اولین نکته این بود که خوندن آیات و روایات در مورد دوزخ ، آخرت و روز حساب و قیامت خودش قلب رو متحول میکنه و اشک ِ آدم رو در میآره .
دومین نکته این بود که بله ، من اگه خوب زندگی کنم اون دنیا دخترم رو میبینم و
گاندو یا تمساح پوزه‌کوتاه
(به بلوچی: گانڈو) (نام علمی: Crocodylus palustris) نوعی کروکودیل بومی شبه‌قاره هند و مناطق اطراف است که در کشورهای هند، بنگلادش، پاکستان، ایران، سریلانکا و برمه زندگی می‌کند. گاندو تنها کروکودیل بومی پاکستان و ایران و بزرگ‌ترین خزنده این دو کشور، و همچنین پرشمارترین کروکودیل در هندوستان است.
در زبان بلوچی گوَنڈ (Gwanḍ) به معنی کوتاه و کوچک‌جثه است و گونڈو Gwanḍo یعنی «کوتاهه» که به پوزه کوتاه این جاندار اشاره دارد. واژه گونڈ
« هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » ... شاید منم همینطور شدم ... الان که نگاه می‌کنم ... چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه « باغ کلمات» به تصویر کشیده شد ... شدم ... کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره ... دیگه نمی‌دونه چیکار کنه ... اما یه روز ... یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه ...
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
حرف آخر این هفته اینکه:
بچه ها بهش گفتم!
پیام داده بود فحش میداد
(اینجا رو خونده قاط زده که چرا بهش گفتم دیشب لاس میزد)
منم بهش درباره دوستم توی انتاریو گفتم که دانشجوی دکتراس (ولی شیلین نازم رو نگفتم :))) شیلین مال منه اصا :)))) میخوام یه پسر دیگه براش پیدا کنم)
الان اگه بلیط گرفت اومد اینجا منو زد
تقصیر شما مخاطبای الاغمه که منو تشویق کردین.
بچه ها از شما چه پنهون سه ماهه که دلم یه عروسی میخواد
این خواهر دیوسم عروسیش نه ماه دیگه هست.
من یه عروسی میخ
مجبور کردن خودم به نشستن و صرفا درس خوندن از طاقت فرسا ترین عملیات هایی هست که تا به امروز طرحشو ریختم:| 
 بایستی هر روز یک ساعت یا نیم ساعت بیشتر تلاش کرد. حتی حفظ کردن ساعت مطالعه ی دیروزم کار خوبی محسوب میشه.(جا برای ناامیدی نیست، باید پیشرفت کرد سرباز!)
این پروسه مثل کوهنوردی می مونه. نمی دونم تجربه ی کوهنوردی داشتین یا نه، یه کوهنورد باید صبر و تحمل زیادی داشته باشه. باید آروم باشین، خوب نفس بکشین و حواستون جمع سرعت حرکتتون باشه. یه قدم می
این مشکلات جسمی ای که برام پیش اومده که دلیل موجهی برای خوب شدنشون ندارم 
این سرفه های اگزوداتیو بالای سه هفته که حتی اگه هق هق گریه کنم یا هه هه بخوام بخندم هم رسوبات خودشونو نشون میدن 
این کمری که شب گذشته (پریشب) با کلی سرکج کردن و ادای دیگرانو تحمل کردن به صبح رسوندم و یهو مسئول شبمون که یه پسره ی مجرد دهه شصتی خودشیرین بود جلو رئیس گفت اینا که اداشونه (و منم برگشتم و گفتم ایشالا از همین اداها سرشون بیاد) 
این سردرد قوز بالا قوز که تا کولر ر
بعدا باید سر فرصت پست بذارم و از کتاب‌هایی که این چند وقت خوندم به لطف قطعی اینترنت بگم. منتها چون من مثل مهسا نمیتونم خوب کتاب معرفی کنم، عنوان کتاب‌ها رو میگم. خودتون برید بخونید، فلذا سر فرصت هیچ پستی نمیذارم.
کار عمیق- نیوپرت. انگلیسیش هست، منتها من ترجمه فیدیبو رو خوندم و خوب بود. 
فرمول- باراباشی. اینم اخیرا خیلی ترند شده. نگاه  کاملا علمی به مقوله موفقیت داره. باراباشی خودش استاد دانشگاه نورث ایسترنه و کارش شبکه‌های پیچیده است. به ترن
« هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » ... شاید منم همینطور شدم ... الان که نگاه می‌کنم ... چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه « باغ کلمات» به تصویر کشیده شد ... شدم ... کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره ... دیگه نمی‌دونه چیکار کنه ... اما یه روز ... یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه ...
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
« هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » ... شاید منم همینطور شدم ... الان که نگاه می‌کنم ... چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه « باغ کلمات» به تصویر کشیده شد ... شدم ... کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره ... دیگه نمی‌دونه چیکار کنه ... اما یه روز ... یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه ...
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



















این میکس مشارکتی من و دوست نماشاییم نازی هست که قبلا هم باهم میکس درست کردیماین میکس رو قبل از ماه مدرسه من به نازی
سلام من حدود سه ماه است نامزد کرده ام(صیغه)نامردم پسر خوبیه از هر لحاظ کاری بودن و مسئولیت پذیری و خانواده و درک و پختگی و خیلی چیزهای دیگهتنها مشکل اینه من همیشه نسبت به ایشون دو دلم و تردید دارم یک روز دوسشون دارم یک روز کاملا افسرده و گریون و حتی نمیخوام باهاش حرف بزنم و حالم بده از انتخابم.ایشون خیلی به من علاقه دارند و رفتارهاشون از نظر من زیادی افراطی هم شده و گاهی احساس میکنم قدمشون کوتاهه درصورتی که قبل نامزدی برام اینطور نبود در برخو
این آقایی که سمت راست عکس می بینید
آقای رئیسی هستن
نمیدونم میشناسینش یانه
ولی رئیس آستان قدس رضوی هستن
درسته نمیتونن جلوی تعطیل شدن فعالیت های هسته ای رو بگیرن
درسته نمیتونن جلوی پرتاب نشدن موشک ها رو بگیرن
درسته نمیتونن جلوی گرون شدن دلارو بگیرن
درسته نمیتونن جلویبیکاری جوونا رو بگیرن
درسته مثل بعضیا رئیس جمهور نیستن و نمیتونن اونجوری که میخوان به کشور خدمت کنن و دستشون کوتاهه از خیلی چیزا
ولی همون مسئولیتی که دارن رو درست انجام میدن
کا
بعدا باید سر فرصت پست بذارم و از کتاب‌هایی که این چند وقت خوندم به لطف قطعی اینترنت بگم. منتها چون من مثل مهسا نمیتونم خوب کتاب معرفی کنم، عنوان کتاب‌ها رو میگم. خودتون برید بخونید، فلذا سر فرصت هیچ پستی نمیذارم.
کار عمیق- نیوپرت. انگلیسیش هست، منتها من ترجمه فیدیبو رو خوندم و خوب بود. این پست درباره این کتاب رو از وبلاگ مهسا بخونید. 
فرمول- باراباشی. اینم اخیرا خیلی ترند شده. نگاه  کاملا علمی به مقوله موفقیت داره. باراباشی خودش استاد دانشگاه
" شما را از دنیا  برحذر میدارم،زیرا که خانه ایست ناپایدار و جایی نیست که انسان قرار و آسایش داشته باشد.
 
هر چه در دنیا جمع شود از بین می رود.
 
در خانه ی ویران شدنی ،خیری نخواهد بود و عمری که چون آذوقه خورده می شود و تمام می گردد چه ارزشی دارد و روزهای زندگانی که مانند راه پیمودن مسافر سپری می شود چه لطفی دارد؟!
 
نه به همدیگر کمک می کنید و نه خیرخواه همدیگر هستید.نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم پیوند دوستی برقرار می سازید.
*-
این چه حسابی است
" شما را از دنیا  برحذر میدارم،زیرا که خانه ایست ناپایدار و جایی نیست که انسان قرار و آسایش داشته باشد.
 
هر چه در دنیا جمع شود از بین می رود.
 
در خانه ی ویران شدنی ،خیری نخواهد بود و عمری که چون آذوقه خورده می شود و تمام می گردد چه ارزشی دارد و روزهای زندگانی که مانند راه پیمودن مسافر سپری می شود چه لطفی دارد؟!
 
نه به همدیگر کمک می کنید و نه خیرخواه همدیگر هستید.نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم پیوند دوستی برقرار می سازید.
*-
این چه حسابی است
دیشبم دوباره یه خواب باحال میدیم...خواب میدیم 24 سالمه و تازه اول دوران اینترنیمه...اینترن دانشگاه دولتی شهر زادگاه بودم...بعد یه فامیلی داشتم که اونم هم ترم من بود ولی ساری درس میخوند و قرار بود باهم ازدواج کنیم...چند روز اومده بود دانشگاه من ...بعد حراست دانشگاه منو بخاطر حجاب گرفت و من گریه کردم گریه کردم گریه کردم و توی کلی راهروی پرپیچ و خم میدونیدم تا اروم بشم...اروم که شدم اون پسره دوباره جلو روم بود داشتم بهش میگفتم بیا طرح بریم یکی از روست
چند وقته یه خلأ در وجودم حس می کنم که واقعا نمی دونم چطوری باید پرش کنم. میرم، میام، کار می کنم، تفریح می کنم، میگم، می خندم، می خرم، می خورم، می خونم، می بینم، آشنا میشم، بلاک می کنم و ... ولی همش یه سوال ته ذهنمه که خب، حالا بعدش که چی؟ در واقع سوال بزرگ این روزهای من بعد از هر کاری اینه: خب حالا که چی؟ 
رویای بچگیم دکتر شدن بودن و رویای دانشجوییم فارغ التحصیلی و رویای حال حاضرم تموم شدن طرحِ کوفتیم! ولی حالا که دارم کم کم به آخر این دوره نزدیک می
جدی ۲۷ ساله‌ام و هر چه سنم بالاتر می‌رود، آدم‌بزرگ‌های زندگی‌ام را بیشتر درک می‌کنم! حالا می‌توانم بفهمم وقتی مادربزرگ می‌گفت «مو داشتم تا اینجا. هر یه طرف گیسام به این کلفتی بود» یعنی چه! حالا حسرت زیبایی‌های از دست رفته را می‌فهمم. وقتی از جوانی‌اش تعریف می‌کرد که کارهای سخت انجام می‌داده و حالا زود نفسش می‌گیرد را خوب می‌فهمم! بدن دردهایش را خوب می‌فهمم‌. دردهای بی‌پایانِ جسم را خوب می‌فهمم. ۴ ماه است که باشگاه نرفته‌ام و باور
جوانی عمر گل ر می مانه، کوتاهه... ولی قشنگهحواست که باشه، خودتی دُلَ همیشک بهاری مینیتا گل جوانیت جاودانی باشه
 
این بنفشِ زنبق تقدیم به همه عزیزانی که دلشانی میان گل جوانی دارُن
روزتان موباروک جوانان وطنایلاهی آقازاده علی اکبر نگه دارتان باشه
 
عکس از: افشار سپهری
 
گلکم سلام
 بازم بریم سراغ امربه معروفهای دوستام.
دوستم گفت:
داخل پیاده رو خانمی رو دیدم 
که رسما دیگه شلوارک پوشیده بود
شلوار کوتاه نه ها 
شلوراک
 
گفتم فوقش چی میشه 
کتکم می زنه 
داد و بیداد می کنه 
حرف زشت میزنه 
(هر بار من اینو میگما)
 
دیگه طاقت نیاوردم و رفتم جلو 
تا رفتم سلام کردم 
جواب نداد 
 
گفتم خانم حیف شماست
خوشگلین 
این شلوار خیلی کوتاهه که پوشیدید
 
فقط نگاهم کرد 
این جوری 
 
تند تند شروع کردن راه رفتن و اینجوری بودن 
 
منم حرف
برای چندمین بار تله فیلم "تنهایی" رو دیدم. این فیلم آرامش عجیبی داره، هر بار ازش بیشتر یاد میگیرم، از مرگ، از زندگی، از ترس، از آرامش. انقدر توصیف زیبایی از مرگ ارائه میده که بیننده هر وقت اسم مرگ رو بشنوه، آروم میشه بجای ترسیدن. شاید دلیل این آرامش، نحوه مواجهه متفاوت شخصیت های داستان با مقوله مرگ باشه.

- مردن هر آدمی انگار اولین مرگیه که روی زمین اتفاق میوفته، اینو یادتون باشه.

- مرگ حقه، نترسید،  تا حالا کسی نبوده که نمرده باشه.
-مردن خود آد
برای چندمین بار تله فیلم "تنهایی" رو دیدم. این فیلم آرامش عجیبی داره، هر بار ازش بیشتر یاد میگیرم، از مرگ، از زندگی، از ترس، از آرامش. انقدر توصیف زیبایی از مرگ ارائه میده که بیننده هر وقت اسم مرگ رو بشنوه، آروم میشه بجای ترسیدن. شاید دلیل این آرامش، نحوه مواجهه متفاوت شخصیت های داستان با مقوله مرگ باشه.

- مردن هر آدمی انگار اولین مرگیه که روی زمین اتفاق میوفته، اینو یادتون باشه.

- مرگ حقه، نترسید،  تا حالا کسی نبوده که نمرده باشه.
-مردن خود آد
می‌دونی خدایا، دیشب یا شایدم همین عصر بود، داشتم فکر می‌کردم که من قدم کوتاهه. به‌لحاظ ژنتیکی، احتمالا به خانواده‌ی مادری مامانم رفته‌م؛ گرچه این طور که بنظر می‌آد، حتی میانگین قدی اون‌ها هم از من بلندتره. بعد دیدم خب من عوضش فرصت‌های تحصیلی‌ای داشته‌م که اون‌ها نداشته‌ن، خانواده‌ای که شکرت، خیلی خوبن و اونا ندارن. شاید هم قیافه‌م بد نباشه در مقایسه با اونا. در قبال این چیزا، خب یه فاکتور قد کوتاه مسئله‌ای نیست اصلا. ولی امشب فکر م
 
گلکم سلام
میخواستم ازامربه معروفهای دوستانم بگویم امانمیدانم چراون مطلب دعای مکارم الاخلاق که خیلی برام جالب بود نگذاشت بدون ذکری ازاون شروع کنم.
دوستم گفت:
داخل پیاده رو خانمی رو دیدم 
که رسما دیگه شلوارک پوشیده بود
شلوار کوتاه نه ها 
شلوراک
 
گفتم فوقش چی میشه 
کتکم می زنه 
داد و بیداد می کنه 
حرف زشت میزنه 
(هر بار من اینو میگما)
 
دیگه طاقت نیاوردم و رفتم جلو 
تا رفتم سلام کردم 
جواب نداد 
 
گفتم خانم حیف شماست
خوشگلین 
این شلوار خیلی
عرفه امسال رو هم مثل پارسال پشت کامپیوتر خوندم. یه چند خطی از حال و هوای اون چند ساعت دارم که بعد چند روز جمع بندی کردم و اینجا منتشر می‌کنم. این متن درسته خیلی کوتاهه ولی چند روزه که نوشتنش رو شروع کردم و هر بار وسط کلی کار و مشغله به درد بخور و به درد نخور، یه چند دقیقه ای وقت گیر آوردم و بالاخره  با هر ضرب و زوری شده تمومش کردم. 
من و خیلی های دیگه تو خانواده های مسلمون به دنیا اومدیم. از بچگی آموزه ها رو شنیدیم و خیلیاش رو هم از همون دوران کودک
احمد آزاد


آهنگ بی نظیر زندون خیال
تو زندونه خیال تو دلم پوسید یه فکری کن
گلستونه امید من همه خشکید یه فکری کن
برای من یه فکری کن جدا ماندن
جدا گشتن برای تو چه آسونه
ولی من بی تو میمیرم به حال من یه فکری کن
برای من یه فکری کن هنوز بوی تورو داره
در و دیوار این خونه هنوز عکسه توی طاقچه
میونه اون دوباره داره تو زندونه خیال تو
دلم پوسید یه فکری کن گلستونه امید من
همه خشکید یه فکری کن برای من یه فکری کن
ولی با من چرا ای آشناتر از همه با من
بدون دنیا بر
خب، پس یلداست!
ما پریشب یلدا گرفتیم، چون امشب همه نبودیم که دورهم جمع بشیم.
گفتم که یلدا و عید رو خیلی دوست دارم.
نمی دونم، پریشب مثل هر شب نبود. یه جور دیگه بود. بدو بدو از تئاتر برگشتیم تا به شام برسیم، سفره رو جمع کردیم و خوراکی خوردیم و همه چی، اما فرق داشت دیگه. هی من می خواستم فرار کنم برم رو پشت بوم، اما نشد.
یلدات مبارک، زمستونت مبارک. امیدوارم تو زمستون خوشحال تر باشی از پاییز.
+وجهه الکی خوش وجودم داره می گه ببین چه قدر عمرمون کوتاهه که ی
یه دوستی به اسم ادی عزرائیل ، فرشته مقرب خدا(لفظ خودشه البته اینا) برام این نظر رو نوشته. خصوصی اما... 
ولی دیدم شما که نمیشناسیش. منم دوست دارم هم جوابش رو برم هم بقیه بخونن از بس قشنگ بود نوشته اش :
 
""اینو قبلن برا یکی دیگه از بچه های بیانم نوشتم ... گفتم شاید برا تو هم باحال باشه بدونیش...
چن وخ پیش کلاس فیزیک داشتیم...
بحث نظریه نسبیت پیش اومد و رفتیم تو فاز زمان...
معلممون خیلی چیز باحالی گفت...گفت : زمان متعلقه به مواد ... ینی چیزایی که جرم دارن ...پس
هر موضوع به یک الی چندین پست متصل است، که با کلیک یا اشاره روی آن ها می توانید به پست های مربوطه دسترسی پیدا کنید.
در صورتی که مایل هستید موضوعات پیشنهادی خود را مطرح بفرمائید تا بعد از بررسی، در صورتی که پست های مرتبطی در خانواده برتر یافت شد به لیست زیر اضافه شوند.
اعتقادی:
حضرت فاطمه (س) - نماز خوب خواندن - طلسم شدن - توکل به خدا - نفرین کردن - 
خودسازی:
عزت نفس - 
تحصیلات:
آینده شغلی فیزیوتراپی -
تناسب اندام:
روش های چاق شدن -
انتخاب همسر:
استخاره
بهتون یه کتاب معرفی میکنم. چون واقعا
دوستتون دارم. حتما بخونیدش. خصوصا دانشجو ها بخونند.
متن اش دلنشین و عالیه. من که وقتی
تمومش کردم بلند بلند گفتم ، کاش تموم نمیشد! کاش سری دوم داشت! خیلی خوب بود.
انگار با آدم هاش قشنگ زندگی می کنی
و عشق میورزی بهشون. یا از رفتاراشون تعجب میکنی ، یا حس نفرت و ... واقعا همش رو تجربه می کنی.
کوتاهه تقریبا کتابش! من که یه هفته ای تمومش کردم.

کتاب (خاطرات سفیر ) از خانم نیلوفر  شادمهری هست.
واقعا بخونید و به هم هدیه ا
 
کتاب نقاب مرگ سرخ و ۱۸ قصه دیگر ، ادگار آلن پو ، کاوه باسمنجی ، نشر روزنه کار 
 
+ احساسی که نامی برایش نمی توانم بیابم وجودم را تسخیر کرده است ـ احساسی که هیچ تحلیلی نمی پذیرد، احساسی که آموخته های زمان گذشته برایش نا کافی است و می ترسم که خود قیامت هم کلیدی برای فهمش به من ندهد. 
 
+ تصور میکنم که درک هول انگیزیِ احساسم کاملا ناممکن باشد ؛ با اینهمه، کنجکاوی رسوخ به اسرار این نواحی خوفناک، بر ناامیدی ام چیره می شود، و مرا به هولناک ترین جنبه
از صبح هوا ابری بود. از اخبار هواشناسی شنیده بودم ممکنه بارون بگیره اما زیاد توجهی نداشتم و با خودم می‌گفتم "مثل اخبار قبلیشون!".هرچقدر ساعت می‌گذشت هوا تاریک تر و ابر ها سیاه تر و فشرده تر می‌شدن. سر کلاس جامعه تمام هوش و حواسم به پنجره و هوای بیرون بود که بارون گرفت! بعد استشمام بوی بارون و خوردن هوای خنک به صورتم دیگه نتونستم خویشتن داری کنم و مطلقا چیزی از درس نفهمیدم!بعد از جامعه رفتیم توی حیاط نشستیم و شروع کردیم به توطئه چینی بر علیه ما
 
امروز ۲۹ آذر نود و هشته! خیلی روز خاصی نبود 
یه جمعه ی معمولی و آروم که همین البته چیز خیلی خاصیه
دیگه مدتیه وقتی از زیر پلی که همیشه با پ قرار میذاشتیم رد میشم با نگاه دنبالش نمیگردم 
ینی راستش از اون شبی که عین بهم گفت پ دوست دختر داره دیگه یهو همه چی خاکستر شد مثه یه زغال خیلی سوخته بود گمونم
بعدش اون روزی که رفتم کتابخونه و دختره رو با پ دیدم اول قلبم افتاد بعد حسابی دختره رو نگاه کردم 
یه خط نورو خوندم یه نگاه به دختره کردم 
داشتم خل میشدم
اولین چیزی که درباره این کتاب می خواستم بدونم، راجع به اسمش بود؛ اینکه ناتور دشت یعنی چی! تا اینکه به اونجایی از کتاب رسیدم که هولدن به فیبی درباره اینکه دوست داره در آینده چیکار بکنه، می گه. ناتور یعنی نگهبان، محافظ و ناتور دشت یعنی نگهبان دشت.
داستان درباره هولدن شانزده ساله ایه که از مدرسه اخراج شده و این اولین بارش نیست. اون مجبور می شه سه روز رو در نیویورک بگذرونه تا نامه اخراجش به دست خانواده اش برسه و مجبور نشه که خودش ماجرا رو توضیح بد
برای دانلود این اهنگ به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

.

این رسمش نبود عشقم این آسون ترین راههتو گفتی راه خوشبختی یه راه صاف و کوتاههحالا این جاده طولانی اتاقم عین زندونهکسی که عاشقم کرده میگه پیشم نمیمونهحالا بارون که میباره بازم یاد تو میفتمهمون روزا که تو بارون بهت حرفامو میگفتمچه بارون غم انگیزی بدون چتر بیرونمفراموش کردنت سخته نه میخوام و نه میتونممرور بعضی کارامون تو ذهنم خاطره سازهبه هرچیزی نگاه کردن منو یاد تو میندازهنمیدونم بده یا
اینروزا همه ش داشتم تو دلم می گفتم : چقدر فاصله ی بین امید و ناامیدی کوتاهه ... 
--
پیاز تا هفته ی پیش 13 تومن بود و این هفته شده 2 تومن. پیاز و گوجه ی این فصل مال جنوبه، و خب میتونید تصور کنید که وقتی اینجا ( چیزی نزدیک به شمال کشور) پیاز دو تومنه، سر مزرعه صفر تومنه! و فقط کشاورزا چون سردخونه و انبار ندارن و الانم که سیل اومده و ممکنه محصول تو زمین بگنده و حروم شه، فقط از مجبوری رد میکنن بره. همین اتفاق چند وقت پیش در مورد خیار افتاد که اگه یادتون باشه
چند روز پیش بود که یکی از برنامه های سفر به کشور هارو توی ماهواره میدیدم، علاوه بر اینکه از زیباییشون لذت میبردم به این فکر میکردم که این کشور ها هم هرکدوم مشکلات خاص خودشون رو دارن که ما نمیبینیم و به این فکر میکردم کسایی که مهاجرت کردن آیا واقعا توی اون کشور ها وضع زندگیشون بهتر از وقتی که توی ایران زندگی میکردن شده؟ و خب هزار تا مثال از افرادی که از اطرافیان دور و نزدیک مهاجرت کردن اومد توی ذهنم و دیدم که اون آدم رفته توی کشور غریب داره جون
بعد از یه مدتی که به زندگی نگاه میکنی انگار همه چیز مثل یه فیلم داره ثبت میشه و تو بازیگر این داستانی.وسط یه تئاتر زنده با ادمایی که هواسشون نیست!
چند سال باید بگذره که به دغدغه های امروزم بخندم؟
و چند سال باید بگذره تا بازی احساس به راند های پایانی خودش برسه؟!
هر ادمی تو یه شکلی از احساس گیر کرده!بعضیا خطن!بعضیا مثلث بعضیا مربع بعضیا هم دایره!!!این وسط یه سری ادم سینگولاریتی هم پیدا میشن که نقطه ان!نقاط سینگولاریتی!که حالا این نقاط میتونن مرات
من هنوز دلم شرحه شرحه است.. هنوز تا اسم سردار میاد اشکام صاف میریزه رو صورتم. هنوز با دیدن رهبری تماماً اشک میشم و بغض... کاش من می‌مُردم و رهبری رو این‌طور نمی‌دیدم...
زندگی ادامه داره؟ نمیدونم...من راه میرم، کار میکنم، درس میخونم، امتحان میدم، آشپزی میکنم، میخوابم، با بچه‌ها بازی میکنم و حتی میخندم و همزمان قلبم درد میکنه... آآآآه که قلبم درد میکنه... یه حسرتهایی رو دل ما موند که هیچ وقت جبران نمیشه... احساس میکنم یکی از ستون‌های زمین کم شده.. ا
 
میگن خانوما ناز دارند
نازشونَم می خریم
افتخار هم می کنیم به این کارِمون
چه داد و ستدی پر سود تر از خریدن نازِ تو خواهرِ گُلَم
ارزشِ داشتنِ قلبِ تو جونِ منه نه نازخریدنِ من
 
دیروز که کارم غلط بود و یه اتفاق بود و شرمنده ام که نگرانت کردم و جوابت رو ندادم (هرچند دروغِت نگم، یه کم دلم خنک شد که منتظر بودی چون من خیییییییلی وقت ها منتظرتم و تو حتی متوجه نمی شی چون من چیزی نمی گم)
 
ولی امروز راستش من برای اولین و آخرین بار خواستم کمی توقع کنم برات
دیشب بعد از مدت ها دفتر شعرمو باز کردم و کلی خاطره یادم اومد ولی ایندفعه همه چی متفاوت بود. چون دیشب برای اولین بار از یه سری از شعرام متنفر شدم و نمیتونستم بهشون نگاه کنم. 
دیشب خیلی ناراحت بودم و اصلا هیجوقت اینقد قبول نداشتم که باید ناراجت باشم. فشاری روم نبود که دلو مغزمو داغون کنه ولی ناراحت بودم. یه ناراحتی مطلق.
اصلا نمیتونستم حسی به چیزی داشته باشم.
نمیتونستم حرف بزنم
نمیتونستم گوش بدم
نمیتونستم نگاه کنم
و حتی چیز خاصیم از توی ذهنم رد
ایرانیها و کلا همه ادمهای جهان هستی یه جور علاقه ای به دیدن بقیه دنیا دارن.
 
از چند صد سال قبل به کمک انگلیس و پرتغال به ما تزریق شده که غربیا از ما بهترن و ما ادمهای کم و پایینی هستیم.
برای همین ایرانیها خیلی خارج رو دوست دارن.
 
ایرانیا وقتی منو میدیدن میگفتن ما متوجه نشدیم تو ایرانی هستیم و فکر کردیم روسی هستی.
اونها با ذوق میگفتن ولی من خیلی ناراحت میشدم.
 
چون از خطه ای میام که خیلی زیاد مورد حمله روس ها قرار گرفته و وقتی اینو میگن انگار که
مقدمه

پیشرفت که در ازاش موفقیت و دیده شدن میاد خیلی لذت بخشه . شبیه مواد افیونی
مدار دوپامینی و روشن میکنه و بدن و روح و روان و حالی به حالی میکنه . اما
همونقدر خطرناکه که آدمو میرسونه به مرز نابودی!

آدم کمال طلبِ کامل خواهِ جاودانگی طلبِ همیشه ناراضی سقف این دنیا براش
کوتاهه! هی بالا میپره پرواز کنه اما سرش میخوره به دیوار و زخمی میفته پایین . در
ازای هر پیشرفتی ، یک پیشرفت بالاتر میخواد . بلندپروازی بیشتر. و هر چی که بالاتر
بره کارهای گذشته ا
یه سری زوج ها هستن که تو اینستاگرام عکس میذارن و احساس روشنفکری شدیدی دارن کلا مثلا به دنیا پشت کردن و کافه میرن و ساعتها میشینن کتاب میخونن و غالبا تو انقلاب و چهار راه ولیعصر پلاسن و استایلشون اینجوریه که پسره یا ریش داره یا موهاش درازه، دختره هم موهاش کوتاهه و شلوار زانو زده و پیرهن مردونه میپوشه و کف زمین تو طبیعت ولوعه.. درکل آزاد و رها از دنیا و مافیها.. فقط بعد از یه مدت میتونی تبلیغ نون خشکی اینام تو پیجشون ببینی..
یا یه سری پیجای دیگه
مهراد هیدن
نام اصلی: مهراد مستوفی راد
نام مستعار: مهراد هیدن
تولد: ۲۴ آذر ماه ۱۳۶۳ تهران، ایران
ملیت: ایران
سبک‌(ها): رپ ، راک و هیپ هاپ 
ساز(ها): گیتار، گیتار الکتریک ،پیانودرام
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۱-تا کنون
همکاری(‌های) مشترک : زدبازی، بزرگ (سامان ویلسون)، هیچکس، عرفان پایدار، آرش دارا، تارا صلاحی و آرش راسخ
 

عکس مهراد هیدن
 
مهراد مستوفی راد معروف به مهراد هیدن
متولد 24 آذر 1363 در تهران، خواننده و آهنگ ساز ایرانی می‌باشد که در سبک
رپ و راک
حرف اول پست - کلیپی پخش شده از ترامپ، که با شوخی روش جلوگیری از کرونا رو توضیح میده و با تأیید گرفتن از یک متخصص در خارج کادر دوربین، اعلام می کنه که روشهای پیشگیری کرونا مشابه روشهای مواجهه با ویروس آنفلوئانزا هستش.
بعضی کامنتا این نکته رو بولد کرده بودن، که ترامپ در اون جایگاه، قبل از اعلام این حرف از یک متخصص تأیید گرفت، در جمع، هیچ ابایی هم نداشت. چون تخصصش پزشکی نیست. اینجا ولی ما از تنها چیزی که نمی ترسیم، بدون تخصص حرف زدنه (خودم اولیش).
عطیه عطارزاده
کتاب از زبان دختری نابینا روایت میشه که همراه با مادرش توی زیرزمین خونه داروهای گیاهی آماده می‌کنند. اما زندگی این مادر و دختر جریان‌هایی داره....
من دوسش داشتم در کل، متنش روون و دلنشین بود، ولی انتهای کتاب به قدرت شروع و میانه‌ نبود. پایانشو راستش زیاد دوست نداشتم. حس میکردم نویسنده خسته شده و میخواد فقط کتابو زودتر تموم کنه.از نیمه‌ی کتاب به بعد داستان به شدت افت میکنه. ولی خوشخوانه و دو روزه تموم شد. در واقع یه روزه هم تموم
یک نقطه بگذاریم. اون رو امتداد بدیم و تبدیل به خطش کنیم چیزی مثل سیم و بعد خطی عمود بر اون بکشیم. حالا ما یه تصویر دو بعدی داریم. اگر کاغذ رو مچاله کنیم یا ازش یه پرنده یا مکعب بسازیم بعدی جدید بهش اضافه کردیم و نتیجه یه جسم سه بعدیه.
امروز وقتی داشتم کنار رودخونه کرج قدم میزدم احساس کردم بعد جدیدی رو دارم مزه مزه میکنم. همین قدر عجیب و جالب. بعد زمان یا تاریخ.
چند ماهی میشه تو اینستا و پینترست و جاهای مختلف دیگه دنبال تصاویر قدیمی از شهر می‌گردم
هرروز که میگذره، بیشتر می فهمم که قبلا چقدر نادون بودم، حتی الانم خیلی چیزا رو نمی دونم، خیلی چیزها مونده که باید کم کم یاد بگیرم. ولی امسال چیز های خوبی فهمیدم که دونستنش برا شما شاید خالی از لطف نباشه.
هر آدمی که چند روز با تو مهربون بود، اسمش دوست نیست، شاید خیلی طول بکشه ولی بالاخره وقتی که توی موقعیت بدی هستی، یا ترکت میکنه و میره، یا یه ضربه میزنه و میره، این آدما فقط باعث شدن که من دیرتر اعتماد کنم. 
می دونی چیه؟ یه سری آدمها ظرفیت جنس مخ
یه اتفاقی افتاده اخیرأ تو کلاسمون. یکی دانش‌آموزای کلاس که خیلی از بچه‌ها باهاش خصومت‌آمیز رفتار می‌کنن و باهاش بد هستن، تو گروه منطق و فلسفه‌مون از دبیرمون خواست که لا به لای درسا درسا چندتا تست هم کار کنه چون که سرعت تدریس تو کلاسای کنکوری خب بالاست. درس دو سال پیش رو وقتی بدون پیش‌خوانی‌ای بخونی، مخصوصاً اون درساییش که پیچیدگی بیشتری داره، آدم قاطی می‌کنه دیگه! منطق خیلی وقتا شبیه ریاضیه (می‌گم خیلی وقتا چون کتاب‌های جدید سعی کردن
هرروز که میگذره، بیشتر می فهمم که قبلا چقدر نادون بودم، حتی الانم خیلی چیزا رو نمی دونم، خیلی چیزها مونده که باید کم کم یاد بگیرم. ولی امسال چیز های خوبی فهمیدم که دونستنش برا شما شاید خالی از لطف نباشه.
هر آدمی که چند روز با تو مهربون بود، اسمش دوست نیست، شاید خیلی طول بکشه ولی بالاخره وقتی که توی موقعیت بدی هستی، یا ترکت میکنه و میره، یا یه ضربه میزنه و میره، این آدما فقط باعث شدن که من دیرتر اعتماد کنم. 
می دونی چیه؟ یه سری آدمها ظرفیت جنس مخ
من نمیدونم دنیا داره کدوم وری میره
نه حوصله دارم بدونم نه دوست دارم نه هیچی
بیشتر از نصف عمرم رو اومدم یه ده سالی زنده م.
ولی شما رو فرزندانم، پیشنهاد میدم که از فاشیسم دور باشین.
بیشتر از نژادپرستی فاشیزم هست که داره ما رو بدبخت میکنه و خواهد کرد.
فاشیزم اگه چیز خوبی بود المان رو اونجوری تیکه پاره نمیکرد.
بهتون گفتم که کتاب نبرد من هیتلر دو تا ویرایش متفاوتش و دو تا چاپ متفاوتش به عنوان پرفروش ترین کتابهای توی ایران شناخته شده؟
یه عده کسخل اح
خوابم که نمی‌بره، خونه مرتبه، ظرفارم شستم و کلا کار خاصی که بتونم این موقع شب تو خونه انجام بدم ندارم، همه‌ی وبلاگارم خوندم!، کامنتم گذاشتم تازه، برای پست نصفه هم تمرکز ندارم، کتاب هم که بذارین بشمرم، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه تا رو شروع کردم اخیرا، ولی فقط چند تاشون اونم به زور شاید به نصف رسیده باشن. وحشتناکه حالم از این بابت! یه رابطه‌ی عجیبی پیدا کردم با کتاب در حد "بی تو عمرا، با تو هرگز!" خلاصه الان مثل جغد در تاریکی نشستم
آموزش اکستنشن مو یکی دیگر از پروسه ها و زیر شاخه های هنر آرایشگریه که اتفاقا مبحث بسیار جالب و شیرینه. این پروسه در واقع به نوعی، خودش یک حرفه جداگانه هستش و این روزها طرفداران زیادی رو در جای جای ایران به خودش جذب کرده. متخصصان این حرفه با استفاده از موهای مصنوعی و یا حتی موهایی با ظاهر طبیعی، تلاش میکنند تا موهای شما رو پرپشت تر، زیباتر و به رنگ دلخواهتون در بیاد.
اکستنشن مو چیه؟
طبق معمول بیشتر کسانی که این مقاله رو میخونن تا حدودی با این ع
شوکه کننده س که این اتفاق توی اخبار هم اومده...ولی همچنان به نوعی ادامه داره....با یه سرچ ساده میشه ازش کلیپ های متعددی دید.... یکیش رو من لود کردم آدرسشو میذارم دوس داشتین ببینین: کلیک رنجه کنید...
دوباره برای تهدیدشون به اتاقشون رفتن...دو نفرشون جدید بودن و یکیشون قدیمی....طفلکم دیروز پیام داده بود و زنگ زدم باهاش حرف زدم...دوباره ساعت 12 شب رفتن اتاقشون....در از داخل قفل بوده که اینقدر به در کوبیدن و داد زدن که چرا و به چه حقی در رو قفل کردین تا اینا ر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها